کد مطلب:77639 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

خطبه 155-خطاب به مردم بصره











و من خطبه[1] له علیه السلام

خاطب به اهل البصره علی جهه اقتصاص الملاحم

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است كه خطاب كرده است به آن اهل بصره را بر وجه قصه و حكایت كردن حوادث و واقعات عظیمه در زمان آینده از كرامات امامت:

«فمن استطاع عند ذلك ان یعتقل نفسه علی الله فلیفعل، فان اطعتمونی فانی حاملكم ان شاء الله علی سبیل الجنه و ان كان ذا مشقه شدیده و مذاقه مریره. »

یعنی كسی كه قدرت داشته باشد در آن وقت اینكه ببندد ذات خود را بر خدا و توكل نماید بر خدا در تحمل شدائد، پس البته باید بكند و متحمل مشقت گردد در راه خدا، پس اگر اطاعت و پیروی كردید شما مرا پس به تحقیق كه من باعث و سبب می شوم شما را اگر مشیت خدا تعلق گرفته باشد بر استیلا و ثبات بر راه بهشت و اگر چه راه بهشت صاحب مشقت بسیار و چشیدن تلخیهای بیشمار باشد.

«و اما فلانه فادركها رای النساء و ضغن غلا فی صدرها كمرجل القین و لو دعیت لتنال من غیری ما انت الی لم تفعل و لها بعد حرمتها الاولی و الحساب علی الله تعالی!»

یعنی و اما فلان كس-كه عایشه باشد-پس دریافته است او را سستی عقل زنان و حسد بسیاری كه جوشیده است در سینه ی او، مثل جوشیدن دیگ در كوره ی آهنگر و اگر خوانده می شد از برای اینكه برخورد از غیر من به چیزی كه آمده است به سوی من در طلب آن چیز كه امارت باشد، اجابت نمی كرد، به تقریب نداشتن كینه با غیر. و از برای

[صفحه 687]

اوست بعد از عصیان خدا و رسول صلی الله علیه و آله احترام اول او كه زوجه ی پیغمبر صلی الله علیه و آله بود و حساب و جزای كردار او بر خدای تعالی است در روز حساب. و غرض اعتذار است از معترض نشدن او بعد از آنكه مستحق عتاب دنیوی نیز شده بود.

منها

یعنی بعضی از آن خطبه است:

«سبیل ابلج المنهاج، انور السراج، فبا لایمان یستدل علی الصالحات و بالصالحات یستدل علی الایمان و بالایمان یعمر العلم و بالعلم یرهب الموت و بالموت تختم الدنیا و بالدنیا تحرز الاخره و بالقیامه تزلف الجنه للمتقین و تبرز الجحیم للغاوین،[2] و ان الخلق لامقصر لهم عن القیامه، مرقلین فی مضمارها الی الغایه القصوی.»

یعنی ایمان كه معارف حقه و اعتقادات یقینیه بوده باشد، روشن ترین راه است به سوی خدا و نورانی ترین چراغ است از برای رهروان به سوی خدا و چون معارف و اعتقادات را در اشتداد مراتب غیر متناهیه است، مثل اعمال و عبادات كه به جایی منتهی نمی شوند و هر مرتبه (ای) از مراتب ایمان موجب نوع اخلاصی است در عبادات و هر عبادتی باعث استعداد افاضه ی معرفتی است اقوی و اشد از سابق، پس به سبب هر مرتبه ای از ایمان راه برده می شود به اعمال صالحه ی خاصه ای و به سبب آن اعمال صالحه راه برده می شود به معارف و اعتقادات اقوی و اكمل از سابق و به سبب ایمانی كه از اعمال صالحه به هم برسد عمارت كرده می شود و آباد می گردد علم و معرفت، یعنی علم به درجه ی كمال می رسد و اشتداد می یابد و به علم كامل آباد و ترسیده می شود از عقبات بعد از موت و به مردن از مشتهیات دنیویه ختم كرده می شود دنیا و به آخر رسانیده می شود تلذذات و تنعمات دنیاویه و در دنیا به ترك دنیا و اقبال به

[صفحه 688]

آخرت جمع كرده می شود مثوبات آخرت و در قیامت كه روز خلاص نفوس كامله است از آثار دنیا بالمره نزدیك می شود بهشت كه بهجت و سعادت دائمی است از برای پرهیزكاران و ظاهر می شود آتش جهنم به تقریب لزوم آثار دنیا از برای گمراهان و به تحقیق كه از برای خلایق محبسی و جایی كه ایشان را نگاه دارد از ورود به قیامت نیست و بناچار وارد خواهند شد به قیامت در حالتی كه سریع السیر و شتابانند در میدان ریاضت قیامت كه دنیا باشد به سوی اقصی غایت سعادت و شقاوت.

منها

یعنی بعضی از آن خطبه است:

«قد شخصوا من مستقر الاجداث و صاروا الی المصائر الغایات، لكل دار اهلها، لا یستبدلون بها و لا ینقلون عنها و ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر لخلقان من خلق الله سبحانه و انهما لا یقربان من اجل و لا ینقصان من رزق.»

یعنی مردمان به تحقیق بیرون می آیند از مقر قبور و راجع می شوند به سوی منتهای مرجع خود كه بهشت و دوزخ باشد و چون امری كه به یقین واقع می شود گویا واقع شده است، خبر داده شد احوال اهل قبور را در قیامت به صیغه ی ماضی، [3] و از برای هر سرایی از بهشت و دوزخ معین است اهل آن سرا كه سعید و شقی باشند، در حالتی كه متبدل نمی شوند در آن و منتقل نمی شوند از آن دار به دار دیگر، زیرا كه بعد از گذشتن حساب روز قیامت اهل بهشت كه مومنان باشند و اهل دوزخ كه كفار باشند، هر یك در مقر خود مخلد خواهند بود و به تحقیق كه امر به معروف و نهی از منكر هر آینه دو صفتی باشند از صفات خدای سبحانه،[4] زیرا كه از جمله اسماء الله است[5]، یا آمر و یا ناهی و تخلق به اخلاق الله، از مامورات و مستحسنات است و چون تغییر در صفات كمالیه ی خدا جایز

[صفحه 689]

نیست و مثابه ی خلق است، لهذا گفته شد اخلاق الله و این صفت كه امر كردن به معروف و نهی كردن از منكر باشد، نزدیك نمی سازد آمر و ناهی را به مرگ و كم نمی گرداند روزی ایشان را، تا مردم امر به معروف و نهی از منكر نكنند از خوف مرگ و كمی روزی، بلكه اجل و رزق، محتوم مقدر است و تغییر و تبدیلی در او نیست، اگر چه در موضع تقیه و ضرر مامور به نباشد به تقریب حكمتهای دیگر.

«و علیكم بكتاب الله، فانه الحبل المتین و النور المبین و الشفاء النافع و الری الناقع و العصمه للمتمسك و النجاه للمتعلق، لا یعوج فیقام و لا یزیغ فیستعتب و لا تخلقه كثره الرد و ولوج السمع، من قال به صدق و من عمل به سبق.»

یعنی بر شما لازم است ملازمت كتاب خدا، پس به تحقیق كه او ریسمان محكم است، از برای وصله میان بنده و خدا و نور ظاهر است از برای سلوك راه خدا و شفای نافع است از برای مرض جهل و نادانی به معرفت الله و سیراب كننده ی قاطع عطش علوم و معارف است و واپاینده ی از خطا است از برای متمسك به براهین و حجج قاطعه ی او و رستگاری از عذاب است از برای متعلق به احكام او، كجی در او نیست تا راست كرده شود و انحرافی در او نیست تا رجوع شود از آن، كهنه نمی سازد او را بسیاری تردد بر زبان و دخول در گوش، یعنی خواندن و شنیدن او دائم تازه و لذیذ است و كسی كه معتقد او باشد البته صادق است و كسی كه عمل به او كند پیشی گرفته است به سوی بهشت.

«و قام الیه علیه السلام رجل فقال: یا امیرالمومنین! اخبرنا عن الفتنه و هل سالت عنها رسول الله صلی الله علیه و آله؟ فقال علیه السلام: «لما انزل الله سبحانه قوله: (الم احسب الناس ان یتركوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون؟)» علمت ان الفتنه لا تنزل بنا و رسول الله صلی الله علیه و آله بین اظهرنا.»

یعنی برخاست در اثنای كلام به سوی امیرالمومنین علیه السلام مردی، پس گفت كه خبر ده ما را از فتنه و آیا سوال كرده (ای) از آن فتنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله؟ پس گفت امیرالمومنین علیه السلام كه در زمانی كه نازل كرد خدای سبحانه قول خود: (آلم احسب الناس ان یتركوا ان

[صفحه 690]

یقولوا آمنا و هم لا یفتنون؟)[6] را یعنی آیا گمان برده اند مردم اینكه واگذاشته شده اند به گفتن اینكه ما ایمان آورده ایم و حال آنكه آزموده نشوند[7] به اختلاف خواهشها و فساد رایها؟ دانستم كه به تحقیق كه آن فتنه نازل نمی شود در ما و حال آنكه رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان ما باشد، زیرا كه اختلاف اهواء و فساد آراء نخواهد بود مگر بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله از دنیا، یا به تقریب آیه ی كریمه ی (و ما كان الله لیعذبهم و انت فیهم)[8] یعنی نبوده است خدا كه به عقوبت[9] گرفتار گرداند بندگانش را، حال آنكه تو یعنی پیغمبر صلی الله علیه و آله در میان ایشان باشی.

«فقلت: یا رسول الله! ما هذه الفتنه التی اخبرك الله بها؟ فقال: «یا علی! ان امتی سیفتنون من بعدی» فقلت: یا رسول الله! او لیس قد قلت لی یوم احد حیث استشهد من استشهد من المسلمین و حیزت عنی الشهاده، فشق ذلك علی، فقلت لی: «ابشر فان الشهاده من ورائك!»؟ فقال لی: «ان ذلك لكذلك. فكیف صبرك اذن؟» فقلت: یا رسول الله! لیس هذا من مواطن الصبر و لكن من مواطن البشری و الشكر.»

یعنی پس گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! چه چیز است این فتنه ی آن چنانی كه خبر داده است خدا تو را به آن؟ پس گفت: ای علی! به تحقیق كه امت من مفتون گردند و به اختلاف اهواء و فساد آراء گرفتار شوند بعد از رحلت من از دنیا[10]، پس گفتم: ای رسول خدا! آیا نیست كه گفتی تو از برای من، در روز جنگ احد، در جایی كه شهید گشتند آن كسانی كه شهید گشتند از مسلمانان و منع شد از من شهادت، پس دشوار آمد بر من، پس گفتی تو از برای من كه بشارت باد تو را كه به تحقیق كه شهادت از پیش روی تو است؟ پس گفت پیغمبر صلی الله علیه و آله كه آنچه تو حكایت كردی هر آینه آن چنان است[11] و راست است. پس چگونه باشد صبر تو در آن وقت؟ پس گفتم كه یا رسول خدا نیست آن وقت از مواضع صبر، ولیكن از مواضع بشارت و خوشوقتی و شكر بر نعمت رستگاری است كه

[صفحه 691]

بالاتر از مرتبه ی صبر است.

«و قال: یا علی! ان القوم سیفتنون بعدی باموالهم و یمنون بدینهم علی ربهم و یتمنون رحمته و یامنون سطوته و یستحلون حرامه بالشبهات الكاذبه و الاهواء الساهیه، فیستحلون الخمر بالنببیذ و السحت بالهدیه و الربا بالبیع.»

یعنی و گفت: یا علی! به تحقیق كه قوم زود باشد كه فریفته شوند به اموال خود و منت بگذارند در رعایت دین خود بر پروردگار خود و تمنا كنند رحمت پروردگار را و ایمن باشند از سطوت و غضب او و حلال گردانند حرام او را بدلایل مشتبهه ی دروغ و خواهشهای غافل گرداننده، پس حلال گردانند شراب را به مشتبه ساختن به آب خرما و انگور و رشوه را به مشتبه ساختن به هدیه و تحفه و سود خوردن را به مشتبه ساختن به بیع و شرا. مثل اینكه دو من گندم می خرند به نسیه به یك من گندم به نقد و می گویند كه یك من گندم را به او فروختیم و قیمت او را از او دو من گندم خریدیم و امثال آن.

«فقلت: یا رسول الله! فبای المنازل انزلهم عند ذلك؟ ا بمنزله فتنه، ام بمنزله رده؟ فقال: بمنزله فتنه.»

یعنی پس گفتم: یا رسول خدا! پس به كدام منزلت از منازل نازل گردانم ایشان را در آن وقت؟ یعنی در كدام مرتبه محسوب نمایم ایشان را، آیا در منزلت و مرتبت فتنه و فساد در دین بدانم ایشان را، یا در منزله و مرتبه ی رده و ارتداد از دین و كفر بدانم؟ پس گفت پیغمبر صلی الله علیه و آله كه، در منزلت فتنه و فساد و عصیان در دین بدان، نه ارتداد از دین و كافر شدن. یعنی در طهارات و مناكحات و معاملات احكام مسلمانان بر ایشان جاری بدار نه كفار، اگر چه فاسق و مستحق حدود و تعزیرات باشند، زیرا كه نمی گویند كه شراب و رشوه[12] و ربا حلال است، تا منكر ضروری دین و مرتد شده باشند، بلكه مشتبه می سازند و می گویند آب انگور حلال و هدیه حلال و بیع و شرای حلال است كه ما می خوریم.

[صفحه 692]


صفحه 687، 688، 689، 690، 691، 692.








    1. چ: و من كلام.
    2. در نسخه های خطی «و بالقیامه... تا للغاوین» نقل نشده است و در برخی نسخه های چاپی آمده: «و بالقیامه تزلف الجنه و تبرز الجحیم للغاوین» كه مضمون آیه های 90 و 91 سوره ی شعراء است.
    3. كه در اصطلاح نحویان «ماضی محقق الوقوع» نامیده می شود.
    4. چ: خدا سبحانه.
    5. ن و چ: «است» را ندارند.
    6. العنكبوت / 1 و 2.
    7. ن: نشوید.
    8. الانفال / 33.
    9. ن و چ: به عقوبات.
    10. چ: بعد از رحلت پس.
    11. چ: هر آینه چنان است.
    12. ن: رشوه و شراب.